انتظار...
ای یــادگار خـاتـــم پیغمبــــران بیـــا ای منجــی یــگانه عصـر و زمان بیـا
جانهـا به لب رسیده ز هجــران روی تــو پــژمرده از فــراق تو پیـر و جوان بیا
چشمـــان به راه مانده به دیدار مقدمت ای جــای پــای تو شرف دیدگان بیـا
دنیـا به زیر چکمـه ی فرعونیــان دهــر بهـر نجــات مـردم کـل جهــان بیـا
ظلم و فساد و جنگ و شرر شعله می کشد از بهــر برقــراری امـن و امـان بیــا
من روز را به یـاد تـو،شب را سحـر کنـم ای نــام با صفــای تـو ورد زبان بیـا
مکتوب شده در دوشنبه 88/4/22ساعت
10:46 صبح توسط علیرضا نظرات ( ) |
Design By : Pichak |